فعل های جدید!
یاسی گُلِ گل سرشو از رو سنجاقش جدا کرد، اونوقت گل رو آورد به من نشون داد و گفت: "گل رو کَندیدم!!!" یه بارم دو سر تل من رو به هم نزدیک و گفت: "مامان بیا، بِبَستم!!!" هر وقتی برم تو اتاق خواب یا به هر نحوی از تیررس دید یاسی جان خارج شم میگه: "مامان، باز خودتو گم کردی؟!" دیروز باباش یکی از بلوزهاشو که عیناً شبیه یکی از اقوام هست، گذاشته بود روی تخت، یاسی رفت تو اتاق و بلوز رو گذاشت رو دوشش و اومد بیرون و گفت: " مال عمو میثنِ" (عمو میثم) من و باباش با تعجب کلی خندیدیم! ...